بار ديگر در ايران معرکه گيرى اسلامى "انتخابات" شروع شده است. "انتخابات" در ايران مجراى تعيين پست و مقام براى بچاپ بچاپ است. مجراى تجديد تقسيم ثروت جامعه و غارت دسترنج طبقه کارگر ميان جناح ها و باندهاى متفرقه اسلامى است. در ايران حتى به شکل فرمال انتخاباتى صورت نميگيرد. در ايران اطلاق عنوان انتخابات به اين معرکه گيرى اسلامى توهين به شعور و حقوق پايه اى مردم است. در جامعه اى که کارگران حق تشکل ندارند٬ احزاب سياسى اپوزيسيون غير قانونى اند٬ نه فقط کمونيستها بلکه عمده اپوزيسيون بورژوائى و حتى جريانات طرفدارا حکومت اسلامى حق شرکت در انتخابات ندارند٬ سازمانهاى زنان سرکوب شده اند٬ هر تلاش محدود و "غير سياسى" به وحشيانه ترين شکلى سرکوب ميشود٬ غير مسلمان بودن جرم است و زندانها مملو از مخالفين است٬ "انتخابات" مضحکه اى بيش نيست. و مضحکه تر کسانى اند که آتش بيار اين نمايش کلاهبردارى سياسى و سرکوب عريان شدند و اطلاعيه ها و فراخوانهاى "شرکت در انتخابات" ميدهند!
البته اين رفتارها از جرياناتى امثال جمهوريخواهان و اکثريت و حزب توده و کلا انشقاقات جنبش ملى اسلامى نه جديد است و نه مايه شگفتى ناظران سياسى. اينها يک خانواده واحد سياسى اند. بخشى شان در حکومت است که گويا ايرادش اينست که "افراطى و فاندمنتاليست" است. مابقى يا اپوزيسيون مجازند يا عليرغم ميل شان از مدار حکومت به بيرون پرت شده اند. مسئله اين نيست که چه کسانى در استوديوى بى بى سى و آمستردام و سايتهاى گوش به فرمان چه نقشى بعهده دارد و يا چه کسانى در داخل برنامه ميدهد و يا کدام احزاب تحليل هاى درونى حاکميت را اديت و به مردم تحويل ميدهند. مسئله اينست که کل اين کمپ بايد تنورى را داغ کند که زير نظر خود خامنه اى بساط نمايش بقاى "نظام عزيز اسلامى" را رونق دهد. اگر سيدى٬ کسى که نخست وزير "کابينه امام" بوده٬ قاتلينى که موج اول کشتارهاى مخالفين سياسى را هدايت کردند٬ و يا قاتلين ديگرى که به دستور خمينى در زندانها سال ۶٧ کرور کرور کشتند٬ به قدرت برسند فرقى نميکند. هدف اينست دور ديگرى به رژيم جنايت تماما نامشروع سرمايه داران "مشروعيت" ببخشند. اينها مجريان متفرقه اين دور باطل اند. معرکه گيران اسلامى اند. جناح چپ اينها کارش شعبده بازى است. مثلا يک آخوند مرتجع که روزى صد بار به سنگسار و تجاوز به کودک تحت عنوان ازدواج اسلامى و قوانين از اين دست قسم ميخورد را "ميانه رو" و "اصلاح طلب" و "مدنى" و "ليبرال" معرفى ميکنند. تلاش ميکنند تصويرى جعلى بدست دهند که مثلا انتخابات در ايران شبيه انتخابات در فرانسه و سوئد و آمريکا است با اين تفاوت که اينجا کمى شوراى نگهبان "سختگيرى" ميکند. سياست و استراتژى و رايزنى هم اين ميشود که چه کسى را بيابند که بتواند از فيلتر شوراى نگهبان عبور کند! يعنى نهادى که مردم و راى شان را به پشيزى هم حساب نميکند دندان خير روى کانديد مورد نظر بگذارد!
اما موضوع فقط به اينها ختم نميشود. خود همين کانديدهاى ناياب و بسيار "مهم" زمانى تشريف فرما ميشوند که "بالاى نظام" در مورد آنها توافق کند و چهارچوب کارشان را روشن کرده باشد. يعنى اجازه شرکت دراين عنترچرخانى دست آقا و سران مافيائى است که "بالاى نظام" نام دارد. اين را البته همه ميدانند اما خاتمى ملکه زيبائى اپوزيسيون ملى اسلامى اخيرا در دانشگاه آنرا تصريح کردند. اسم اين بازى مضحک را "انتخابات" گذاشته اند و عده اى دمکرات اسلام زده و آخوند مسلک توده ايست براى آن سر و دست ميشکنند! عده اى ديگر که ميدانند تا آبدارخانه شوراى نگهبان هم راهشان نميدهد٬ مثل ملى مذهبى ها و نهضت آزادى و امثالهم٬ و حتى جمهوريخواهان خارج٬ بعضا از کانديداى مستقل حرف ميزنند و بعضا "برنامه انتخاباتى" ميدهند! اينها طورى صحبت ميکنند که انگار با انتخابات در حکومت کارگرى روبرو هستند که هر فرد و دسته اى ميتواند در هر سطحى انتخاب کند و انتخاب شود. گفته اند وعده ارزانترين نرخ را بويژه در دوره بحرانى دارد. اخيرا ملى مذهبى ها بعد از خواندن نماز جماعت و دعاى خير براى خمينى و طالقاتى و با تاکيدات مکرر به فرمايشات آنها برنامه اى با شعار مرحله اى؛ "رفع تبعيض در همه جا٬ از همه کس" داده اند! واقعا بايد به اينها جايزه داد! بالاخره اين خودش پيشرفتى است که کسانى که سردمدار گروه ماشاله قصاب عليه کمونيستها بودند٬ در چماق کشى عليه سياسيون سال ۵٧ پيشکسوت اند٬ برخى شان اولين پابوسان خمينى اند و در دولت موقتش شرکت داشتند٬ در حمله به کردستان و کشتار مردم بيدفاع نقش ايفا کردند٬ و خلاصه پرونده سنگينى در دفاع از ارتجاع زمانه دارند و خود اساسا بخشى از آنند و هنوز هم به سر خمينى مرتجع قسم ميخورند٬ بله؛ اينها از "رفع تبعيض در همه جا٬ از همه کس" حرف ميزنند!
اما از آنجا که اينها تربيت آخوندى دارند و محصول همان سيستم تحميق مسجد و حوزه و حجره و شرقزدگى اند٬ فکر ميکنند جامعه کر و کور است و دسته جمعى سکته مغزى کرده است! اين تصور کودکانه که به زعامت خامنه اى و سپاه پاسداران و شوراى نگهبان و ابواب جمعى دستگاه سرکوب حضرات وعده تشکيل سنديکا براى کارگران و معلمان بدهند٬ به زنان "اختيار" بدهند که حجاب سر کنند يا نکنند٬ به اقوام خودگردانى و وزير بدهند٬ به غير اقوام و شهروندان آزادى سياسى و امکان گفتن و نوشتن و حرف زدن بدهند٬ به سرمايه داران اطمينان خاطر بدهند که خوب مديريت ميکنند و سرمايه گذارى و استثمار را رواج ميدهند٬ به جامعه "عدالت" ميدهند٬ از ديپلماسى تشنج زدائى ميکنند٬ و خلاصه بهشتى مى آورند که وعده اش را عيسى و موسى و محمد به برده هايشان داده اند٬ از جوک جوک تر است! اگر اينگونه است پس اين نمايش براى چيست؟ مگر مردم نديدند که احمدى نژاد تير خلاص زن اداى فمينيستها را در مى آورد و ميگفت آخر کى حجاب مسئله ما بوده است؟ مگر نديده اند که مبلغين کمپين انتخاباتى رفسنجانى و قاليباف را دخترانى تشکيل ميدادند که بقول خودشان "مانکنى" ظاهر ميشدند؟ مردم ميپرسند چى شد و چرا بعد از دو سه هفته مجددا ارازل و اوباش در خيابانها و زندگى خصوصى به جان زنان و جوانان افتادند؟ کارگران گرسنه را زير باتوم و چماق و لگد گرفتند و به شکنجه گاه و زندانها بردند؟ مگر اين حکومت يک روز و يکساعت بدون ترور و سرکوب و تحقير و انکار انسان به حکم اسلام و قرآن و شيعه دوام آورده است؟ پس اين نمايش دروغ و معرکه گيرى براى چيست و چه اهدافى را دنبال ميکند؟
حقيقت اينست که اين ملى مذهبى ها که برنامه و شعار مرحله اى ميدهند يک سر سوزن اميدوار نيستند حتى در ائتلاف فرضى خاتمى – موسوى جائى پستى بگيرند. همينطور بعيد ميدانم تصورشان اين باشد که اين برنامه به بهانه انتخابات است اما خطاب به کسان ديگرى و براى تعادل سياسى ديگرى است که شايد از حمايتى در بالا برخوردار شوند. دوران شيرين دولت موقت خمينى تکرار نخواهد شد. حتى طبقه سرمايه دار ايران٬ دستکم آن بخش شان که رژيم اسلامى را رژيم مناسب نظام شان نميدانند٬ از اين ناپرهيزى ها بعنوان وعده صرف هم خوششان نمى آيد. وضع و خط سياسى آن بخش که به کل ثروتهاى جامعه چنگ انداخته اند ديگر روشن است. همينطور مردمى که گرسنه اند و طبقه کارگرى که براى احقاق دستمزد دزديده شده اش سرکوب ميشود از اين حضرات ميپرسد مگر همه اين سالها لال بوديد که حرفى بزنيد که حالا وقت انتخابات يادتان افتاده است؟ کارنامه تان در دفاع از حقوق کارگر کجاست؟ زنان و جوانان ميپرسند هرچه ميکشيم از دست خمينى و طالقانى شما و مرتجعين ديگر نظام منحط اسلامى سرمايه داران ميکشيم. زنان موقعيت امروزشان را که امثال شما را به صرافت طرح صورى نفى حجاب اجبارى انداخته است با جنگ در خيابان و زير پاگذاشتن نص قوانين اسلامى بدست آورده اند و نه مجاهدتهاى خمينى و طالقانى. اگر لشکر اوباش نتوانسته است هنوز به "بدحجابى" فائق آيد و داد هر دايناسور اعظم نظام را درآورده است نه بدليل مجاهدتهاى اين آخوندهاى مکلا بلکه بدليل جنبش مستقل اش بوده است. اگر جوانان عاشورا و تاسوعا و مقدسات اسلام را به اين روز انداخته اند روى پاى خودشان بوده و نه محصول پروسه "دگر انديشى" آقايان. حتى سروش و گنجى که امروز از نظر خاتمى دارند ملحد ميشوند ديروز قمه کش و در راس حزب الله و سپاه بودند و امروز يک اپسيلون نزديک شدنشان به تمدن مديون همين جنگ جامعه عليه اسلام و قوانين اسلامى است. اينها زير فشار به اينجا رانده شده اند و نه بدليل تغيير ريل فکرى و غور و تفحص فلسفى.
زمانى که در اوج ناباورى و انگشت بدهان شدن چپ سنتى٬ جنبش کمونيسم کارگرى از موج برگشت ضد مذهبى و خلاصى فرهنگى و انقلاب زنانه سخن ميگفت٬ "روشنفکر" ترين اينها سرش در پست مدرنيسم و ارتجاع قرون وسطى بود. اين شايد طنز تاريخ است که امروز جريانى که اين نام را به ناحق يدک ميکشد جرات نقد مذهب را از دست داده است٬ اداى سنت کسالت آور "احترام به باور توده ها" را در مى آورد٬ مسلمان سابقى ميشود٬ و به نام برخورد سياسى با مذهب به مذهب سياسى آوانس ميدهد. چون در جامعه اى که مذهب ابزارى سياسى است و صرفا به جنبش اسلام سياسى محدود نميشود و همزمان انزجار از اسلام و آدمکشى و زن کشى اسلامى هر روز اوج ميگيرد٬ اين برخورد به مذهب سرمايه گذارى روى اقشارى است که ميخواهند پائى در اين جهان و پائى در آن جهان داشته باشند. محصول پوک شدن راديکاليسم سياسى و دنباله روى از باورهائى است که کمترين شاخص حرکت جامعه و نسل جديد نيست. در جائى که ملى مذهبى ها دستکم در شعار و عوامفريبانه براى معرکه گيرى از نفى قانون حجاب سخن ميگويد٬ فقط بايد بحال عقبگرد سياسى اين چپ گريه کرد.
"انتخابات" در جمهورى اسلامى يک ياوه سياسى است. نمايش قلدرى مشتى باند جنايتکار است. شرکت آگاهانه در آن تنها رساندن سوخت به ماشين جنايت است. سياستى که ميگويد بين احمدى نژاد و خاتمى - مير حسين موسوى بالاخره دوميها بهتر است٬ سياستى ورشکسته و ارتجاعى است. اين قابل درک است که منطق عمومى که آلترناتيو ندارد بسيارى اوقات بين بد و بدتر ناچارا به بد تمکين ميکند اما اسم اين "انتخاب" نيست بلکه اجبار است. همين منطق نيز قابل تائيد نيست و اشتباه است. اما احزاب سياسى اى که چنين اجبارى را به "انتخابات" ارتقا ميدهند عوامفريب سياسى و طرفدار اين حکومت اند. کسانى که اين دو راهى را تنها راه جامعه ميدانند رژيمى اند. پاسخ واقعى يک "نه" محکم به کل اين معرکه گيرى اسلامى است. هجوم براى بزير کشيدن اين نظام است. تلاش براى اعلام بى اعتبارى مطلق آن با کليه جناحها و جوارح آنست. اعلام موجوديت در ابعاد وسيع براى خواستهاى مستقل است. کارگران و معلمان و پرستاران حقوق و رفاه ميخواهند و همين امروز ميخواهند. بچه هاى گرسنه شان وعده سرشان نميشود. زنان و جوانان آزادى و برابرى ميخواهند.
احقاق حقوقهاى معوقه فورا و بدون قيد و شرط انتخاب و شعار مرحله اى ماست! رفاه و تامين امنيت انتخاب و شعار مرحله اى ماست! جمع شدن ارازل و اوباش در خيابان و دانشگاه و کارخانه انتخاب و شعار مرحله اى ماست! کوتاه شدن دست مذهب از زندگى مردم انتخاب و شعار مرحله اى ماست! آزادى بيان و ابراز وجود سياسى و آزادى احزاب سياسى و حق برپائى تشکلهاى مستقل کارگرى و اعتصاب و اعتراض انتخاب و شعار مرحله اى ماست! آزادى فورى زندانيان سياسى انتخاب و شعار مرحله اى ماست! برچيدن چوبه هاى دار و لغو فورى احکام اعدام و سنگسار و الغا مجازات اعدام و هر نوع آدمکشى انتخاب و شعار مرحله اى ماست! اگر اين نظام اين خواستهاى فورى را نميپذيرد بيخود ميکند مردم را دعوت به انتخابات ميکند! اگر اين نظام نميتواند ابتدائى ترين خواستهاى جامعه را قبول کند بايد بساطش را جمع کند. و همه ميدانند که رژيم اسلامى از منافعش پس نميشيند٬ به حق کسى گردن نميگذارد٬ وعده هايشان پوچ تر از پوچ است٬ و کسانى که جامعه را در دو راهى "بد و بدتر" ميگذارند عمله و اکره همين ها هستند. پس به انتخابات و معرکه گيرى اسلامى شان "نه" محکم ميگوئيم و براى سرنگونى اين نظام نيرويمان را آماده ميکنيم. *